جدول جو
جدول جو

معنی آینه لی - جستجوی لغت در جدول جو

آینه لی
(یِ نَ / نِ)
مرکّب از: آینه + ’لی’ترکی، به معنی دارا و دارنده، قسمی تفنگ در قدیم
لغت نامه دهخدا
آینه لی
قسمی تفنگ در قدیم
تصویری از آینه لی
تصویر آینه لی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یِ نَ / نِ وَ)
قصبۀ ناحیۀ بندپی به طبرستان
لغت نامه دهخدا
(یِ نَ / نِ گَ)
حرفۀ آینه گر
لغت نامه دهخدا
(یِ نَ / نِ گَ)
سازندۀ آینه:
شاگردی عبارت و خط تو کرده اند
هم صبح آینه گر و هم شام مشک سای.
کمال اسماعیل
لغت نامه دهخدا
(یِ نَ / نِ یِ دِ)
رجوع به آیینۀ دق شود
لغت نامه دهخدا
(یِ نَ / نِ یِ)
دهل یا طبل بزرگ که آن را بر پیل مینواخته اند. و بعضی گفته اند جرس و درای و زنگ است که بر پیل آویزند:
از ابر پیل سازم و از باد پیلوان
وز بانگ رعد آینۀ پیل بی شمار.
منوچهری.
چون بلشکرگه او آینه بر پیل زنند
شاه افریقیه را جامه فرو نیل زنند.
منوچهری.
فروغ آینۀ پیل تو بروز نبرد
برون برد ز عذار قمر غبار کلف.
بدر چاچی.
و رجوع به آیینۀ پیل شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
کینه توز. کینه جو. انتقام جو
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان نازلو بخش حومه شهرستان ارومیه. آب آن از شهرچای. محصول آن غلات، چغندر و حبوب. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جوراب بافی است. راه ارابه رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آنچه لی
تصویر آنچه لی
ترکی ک بناور جایی است درگرگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آینه گری
تصویر آینه گری
عمل آیینه گر، پیشه آیینه گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آینه گر
تصویر آینه گر
سازنده آیینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کینه یی
تصویر کینه یی
کینه جو منتقم: خود رای و کله خشک وبدتر از آن کینه یی و نجوش بود
فرهنگ لغت هوشیار
سینه پهلو، زکام
فرهنگ گویش مازندرانی